این پژوهش که به موردپژوهی دانشجویان رشتههای مطالعه ادیان (یا دینپژوهی) در یکی از دانشگاههای کشور اختصاص دارد، پرسش خود را بهطور خاص معطوف به تحصیل در رشتههای دینشناسی کرده است؛ اینکه رابطه تحصیل در رشتههای دینشناسی (منظور، دینشناسی به طور عام است و نه یک رشته خاص) و دینداری چگونه رابطهای است. از آنجا که این پرسش یک پرسش زمینهمند بود، شاید بهتر است بگوییم، به واقع خواستیم دریابیم اولاً چرا سبک دینداری و نگرش دینی دانشجویان رشتههای دینشناسی، پس از تحصیل در این رشتهها دستخوش تغیر میشود و ثانیاً، این رخداد را با توجه به زمینههای اجتماعی خودش چگونه میتوان تبیین کرد. آیا ما با بحران سکولارشدن مواجهیم؟ یا موضوع شستوشوی مغزی این جوانان در دانشگاه است؟ یا چون از ابتدا با زمینههای دینی ضعیف و غیراستدلالی به مواجهه با هیولای علم مدرن فرستاده میشوند، این خروجی را شاهد هستیم؟ اصلاً آیا اساساً این گزارش صحت دارد؟ این پرسشها، هم پرسشاند و هم پاسخهایی که تاکنون به این سؤال داده شده است؛ پاسخهایی که متأسفانه از گمانهزنی فراتر نرفتهاند.
روش تحقیق این پژوهش، مصاحبه عمیق و بر پایه تحلیل روایت است. نمونهگیری از میان دانشجویان دانشجویان رشتههای دینپژوهی، به صورت دو گروه به عنوان گروه گواه و گروه آزمودنی انجام شد. گروه اول، از میان دانشجویان جدیدالورودی که تازه از حوزه به آن دانشگاه آمده بودند و کمتر از یک ماه از ورود آنها به این رشته میگذشت، انتخاب شدند و گروه دوم را دانشجویان مقطع دکتری و پژوهشگران حوزه دینپژوهی که پیشتر در حوزه علمیه درس خواندهاند، تشکیل میدهند.
در فصل دوم پس از پیشینه موضوع، ابتدا به بررسی اجمالی تاریخِ دینپژوهی و نگاه ابژه-بنیاد به دین پرداختیم تا روشن شود که منظور ما از موضوع شدن دین چیست. بخش دوم این فصل، به معرفی چهارچوب نظری مورد نظر برای تبیین نقش علم مدرن در دینداری افراد اختصاص دارد. از آنجا که این پژوهش به هیچ وجه یک توصیف صرف نیست و ما در پس روایتها نهایتاً دنبال بسط تبیینی بودیم که روایتها شاهد آن بودند، از نظریه جامعهشناس تفسیری، آنتونی گیدنز استفاده کردیم و با " از آنِ خودسازی" مفاهیم و تئوری او، تبیین خودمان را بنا نهادیم.
دو فصل یافتهها و تحلیل یافتهها، به مرورِ روایتها و تحلیل آن بر اساس چهارچوب نظری اختصاص دارد. در فصل یافتهها، چند نمونه از روایتهای هر دو گروه به صورت پیرنگ بلند آورده شده است، تا خواننده با فرایند تحلیل روایتها در فصل بعدی همراه شود، که همان فصل تحلیل یافتههاست؛ فصلی که در واقع نتیجه تمام بحثهای پیشتر را در آن میبینید.
بهطور کلی در تمام علوم انسانی تفاوتها و تنشهایی بین آنچه کنشگران اجتماعی فکر میکنند و اعتقاد دارند، با تفسیرهای علمی این تفکرات و اعتقادات وجود دارد. در عینحال، این تنش وقتی تشدید میشود که دانشپژوهان ادعا کنند که پدیدهای، اجتماعی است، و کنشگران اجتماعی معتقد باشند که آن پدیده، پیامی از [سوی] خداوند است. نمونه فردی که میتواند توأمان با این دو چشمانداز درگیر باشد، دینپژوه است؛ بدینگونه که جایگاه علمیاش از سویی به او میآموزد که جنبههای مختلف سنت دینیای خود را نقادانه ارزیابی کند و آن را در معرض آگاهیهای جدید قرار دهد، و از سوی دیگر، سنت دینی که او به آن تعلق دارد او را در زمره کنشگر اجتماعی قرار میدهد. به تعبیر کلی، دانشپژوهان مدرن آموختهاند که چندین چشمانداز متفاوت را به کار ببرند. چنانکه فورشت و رپستاد میگویند، شاهد سخنان تکراری نظیر اینکه «من در مقام یک جامعهشناس سخن میگویم،» یا «اکنون از نقشم بهعنوان یک جامعهشناس فراتر میروم و دیدگاه شخصیام را درباره دین میگویم» هستیم.
تأثیر و تأثر این دو چشمانداز از زندگی فرد بر هم جوانب متعددی دارد و میتوان از زوایای مختلف سیر این بازاندیشی را مورد توجه قرار داد. اما این پژوهش، به تأثیری که مطالعات دینپژوهانه بر هویت دینی دینپژوه میگذارد پرداخته است. به بیان دیگر، خود-بازاندیشی دینیای که فرد (دینپژوه) در نتیجه رویکرد دینپژوهانه به دین تجربه میکند، در روایتها دنبال کردیم تا به تأثیر آن بر نگرش دینی و دینداری افراد برسیم. دینپژوهی با آگاهیهایی که در خصوص دین بهطور کلی، و سنت دینی خود شخص بهطور خاص به او میدهد و با وادار کردن فرد به مواجهه انتقادی و نه اعتقادی و جزمگرایانه با مقوله دین؛ قطعاً فرصت بازاندیشی دینی را برای او بیش از سایران فراهم میآورد. این بازاندیشی، در نهایت به دینداری فرد و هویت دینی او نیز سرایت خواهد کرد. خود-بازاندیشی در سطح آگاهی فردی و از جمله آگاهی دینی، خصیصه «هویت مدرن» است، و همه انسانها کموبیش و به فراخور بستر اجتماعیشان با آن دست به گریبانند. اما به نظر میرسد، «دینپژوه» بیش از دیگران در معرض خود- بازاندیشی دینی است. اینکه خودبازاندیشی-دینی، نگرش دینی و دینداری دینپژوهان را به چه سمتی میبرد، پرسشی است که طی مصاحبه با دینپژوهان به دنبال پاسخ آن بودیم.
استاد راهنمای این پایاننامه آقای دکتر حسن محدثی استاد جامعهشناسی دانشگاه آزاد تهران و استاد مشاور آقای دکتر باقر طالبی دارابی استاد دانشگاه ادیان و مذاهب هستند.
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 339 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1396 ساعت: 3:45