نقد دیدگاه استفان هاوکینگ درباره خدا

ساخت وبلاگ
استیون هاوکینگ فیزیکدانی انگلیسی است که به علت بیماری، قدرت تکلم و حرکت را مدتهاست از دست داده و با ویلچر حرکت می‌کند و به کمک دستگاه سینتی سایزر تکلم می‌نماید و نظراتی درباره خدا بیان کرده که دستمایه ملحدان و دین ستیزان شده است و از پاره‌ای تئوری‌های  فیزیک علیه دین باوری استفاده کرده است که نیاز به بررسی دارد.
هاوکینگ متولد سال 1942 بوده، و اکنون 76 سال دارد. در دوران تحصیل شاگرد اول بوده سپس دچار بیماری اسکلروز ماهیچه‌ای شده و دچار فلج کامل بدن می‌گردد. اکنون فقط قادر به حرکت دو انگشت دست چپ خود است و با استفاده از سینتی سایزر صحبت می‌کند و با ویلچر مخصوص تردد می‌نماید. سی سال عهده دار کرسی نیوتن بوده و دارای تخصص در فیزیک کوانتوم و کیهان شناسی است. وی کاشف "سیاه چاله"  هاست و کتابهای معروفی مانند "طرح بزرگ"  و "تاریخچه زمان"  را نگاشته است که هر دو به فارسی نیز ترجمه و منتشر شده‌اند. جمله معروف مرگ فلسفه (فلسفه مرده است) از وی در کتاب "طرح بزرگ" نقل شده و وی مدعی است که خدا مفهومی غیر ضروری  است و تئوری معروف علم فیزیک یعنی "مهبانگ"  (انفجار بزرگ) وجود خدا را از ضرورت انداخته است و تئوری مهبانگ (بیگ بنگ) برای تبیین جهان کافی است. البته در غرب پاسخ‌هایی به نظرات او داده شده است مانند کتابهای جان لینوکس و پاسخ برخی فلاسفه و دانشمندان نامدار در رشته‌های فیزیک، شیمی، زیست شناسی، ژنتیک و فلاسفه تحلیلی و الهیدانها. در ایران دو کتاب فارسی در پاسخ به او وجود دارد که خیلی سطحی و ضعیف‌اند و آیت الله سبحانی هم یک پاسخ به نظرات وی داده است که رویکردی به شدت سنتی دارد. البته در مجموع در ایران فعالیت کمی در پاسخ دهی به او انجام شده است. در غرب افرادی مانند کشیش دانشمند رووان ویلیامز، اسقف اعظم کانتربری، رییس کلیسای انگلیکان، ویلیام لین کریگ، راجر پنروز، جان پالکینگهور و آلیستر مک گراث... اساتید بزرگی بوده‌اند که به وی پاسخ داده‌اند. نظرات وی در غرب جدی گرفته شده و تاثیراتی بر ذهن و افکار جوانها گذاشته است. مردم پسند و ساده بودن مطالب هاوکینگ و تبدیل شدن وی به یک سوپراستار تبلیغاتی در کنار "بی‌خدایان جدید" موجب شده تا بهره‌برداری تبلیغاتی وسیعی از افکار وی صورت گیرد.

در بررسی دلایل هاوکینگ قبل از هر چیز باید دانست تلقی وی از خدا نادرست است. این تصور غربی که در ابتدای خلقت به خداوند نیاز بوده اما در ادامهٔ بقا نیازی به خداوند نیست در تلقی هاوکینگ از خدا نیز حضور دارد که یک تلقی دئیستی ناصواب است و رد شده است. در نوشته‌های هاوکینگ خدا مفهومی است برای پوشاندن جهل و نقص بشر (خدای رخنه‌ها). از نظر وی بشر به خاطر جهل خود درباره مسائل طبیعی این موارد را به خدا نسبت می‌دهد و خدا سرپوشی برای مجهولات بشر است (خدای رخنه پوش) . بدین منوال هرچه علم روشنگری کند خدا مرحله به مرحله عقب‌نشینی می‌کند. این تلقی هاوکینگ درباره خدا البته غلط است و مفهومی است به معنای "خدای رخنه پوش" و موجودی محدود در عرض موجودات محدود. خدای مورد نظر هاوکینگ دست بسته و ناتوان است و سرشار از عجز و نقص که هیچ فیلسوف ژرف‌اندیش و آزموده‌ای چنین تلقی سطحی و ناقص از خدا را نپذیرفته و نمی‌پذیرد.

باید طرز تلقی هاوکینگ از خدا به‌دقت تحلیل و بررسی شود و اینکه وی چه چیز را جایگزین خدا می‌کند. نظر هاوکینگ بر اساس "فرضیه انفجار بزرگ" (بیگ بنگ) است. از نظر وی جهان از هیچ آفریده شده و این جدا از مفهوم "خلق از عدم"  است که در گذشته در فلسفه سنتی مطرح شده است. خلق از عدم به معنای خلقت بدون سابقه هستی است و در تفکر مسیحی و یهودی هم این دیدگاه وجود دارد اما مفهوم "خلقت خود به خودی"  مورد نظر هاوکینگ در زیست‌شناسی رد شده است. در روزگار ما زیست‌شناسان آزمایش‌های تجربی متعددی انجام داده‌اند که ثابت می‌کند "خلقت خود به خودی" محال است، مانند آزمایشات پاستور. همچنین هاوکینگ از تئوری داروین هم در تفکرات خود کمک گرفته است که خود تئوری تکامل زیستی داروین هنوز اثبات قطعی و نهایی نیافته و نئوداروینست‌هایی مثل مایکل روس، مایکل بهی و استیفن جی.گلد اشکال‌های مهم و اساسی بر آن وارد کرده‌اند. پنروز که سابقاً همکار هاوکینگ بوده هم ایراداتی به نظرات مهبانگ (بیگ بنگ) وارد کرده است و این تئوری هنوز اثبات قطعی نیافته و اشکال‌های مهمی در فیزیک جدید و اختر فیزیک در مورد آن مطرح شده است. برای مثال این سؤال که خود بیگ بنگ در اثر چه به وجود آمده هنوز بی پاسخ  مانده است. اساساً این مفهوم که "چرا به‌جای آنکه هیچ چیز وجود نداشته باشد چیزهایی موجود است"  در تفکر هاوکینگ بی پاسخ مانده و او موفق به پاسخگویی به این سؤال نشده است. این پرسش را برخی فیلسوفان معاصر و مدرن مانند مارتین هیدگر نیز در آثارشان مطرح کرده‌اند ولی کمتر فیلسوفی موفق به ارائه پاسخی درخور و متقاعد کننده به آن شده است. اساساً مبانی فکری هاوکینگ به‌خصوص نفی علیت و نیز نفی وجود خدا به او اجازه نمی‌دهد تا پاسخی منطقی و قانع کننده به این پرسش بدهد و ناکام ماند.

برعکس انصاف باید داد که در این موارد "فلسفه اسلامی" با همه کاستی‌ها و انتقادهایی که به آن وارد است بسیار پیشرفته است و پاسخ محکمی درباره "علیت" دارد. در دانش فیزیک فقط تقدم و تأخر رویدادها بررسی می‌شود و درباره "علت تامه" جوابی داده نمی‌شود. معلول اصل هستی را از علت می‌گیرد و همیشه باید ابتدا چیزی تحقق پیدا کند و سپس خصوصیات آن آشکار شود و هاوکینگ تلقی غلطی از علیت دارد. خلقت خودبخودی اساساً اتفاق نمی‌افتد و نقض و نفی علیت است. هاوکینگ به متدلوژی علوم هم بی توجه بوده است. اگر بیگ بنگ اتفاق افتاده باشد می‌شود "رویدادی یگانه". در صورتی که قوانین تجربی نیاز به تکرار و آزمایش مکرر دارد. برای رسیدن به یک قانون تجربی همیشه به "جامعه آماری" و آزمایش و تکرار آن  نیاز داریم. انفجار بزرگ قابل تکرار نیست و قادر به برگشت به لحظه نخست آفرینش نیستیم و نمی‌توانیم مهبانگ را دوباره بیافرینیم. پس این رویداد یونیک و یگانه است. یکبار اتفاق افتاده و تکرارپذیر نیست و به همین دلیل تجربی نیست یعنی قابل تکرار و مشاهده و تجربه مکرر نیست و از آن نمی‌توان قانون علمی استخراج کرد.

هاوکینگ مفهوم فلسفه را هم بدرستی متوجه نشده و از نوآوری‌های فلسفی کاملاً بی خبر است. وی دچار غرور کاذب شده و در پی "تئوری همه چیز"  است که در ابتدا اینشتین به دنبال آن بود. یعنی یک تئوری که بتواند به همه پرسشها پاسخ دهد در حالی که علوم تجربی "چگونگی"  رویدادها را بیان می‌کنند نه "چرایی"  آن‌ها را و چون بسیاری مسائل مانند خلقت کل جهان اساساً تکرارپذیر نیست "چرایی" ایجاد جهان با مفروضات هاوکینگ (خلقت خود به خودی) قابل پاسخ نیست.

علم تجربی اساساً و ماهیتاً یعنی به لحاظ روش و ساختار نمی‌تواند در مورد امور مجرد و ماوراء الطبیعی مثل خدا مطلبی بیان کند و فقط قادر است درباره "عالم محسوسات" اظهار نظر نماید. خداوند مفهومی مادی نیست و نفی و اثبات خدا در قلمرو این علوم واقع نمی‌شود و در چارچوب محسوسات نیست. خدا نامحدود است و در عرض موجودات محدود مادی نیست و در عالم ماده نمی‌گنجد. و تنها راه اثبات خدا هم پدیده‌های تجربی نیست. راه‌های انفسی و درونی و باطنی هم هست که ادیان و عارفان به آن توصیه کرده‌اند. دانش فیزیک محدود است. فیزیکدان هم اساساً هستی شناس نیست و "هستی‌شناسی"  کار فیلسوف است. طبیعت‌شناسی و کیهان‌شناسی امری متفاوت است و البته باید بدانیم که تمام حقیقت هم نزد ما حاضر نیست. نظرات زیادی در مورد تصورات هاوکینگ مطرح شده و نظرات داروین که مورد استناد هاوکینگ بوده هم منتقدانی دارد، به‌طور مثال ساختار چشم– نر و ماده بودن حیوانات–پیدایش زبان با تئوری داروین قابل توضیح نیست. هاوکینگ با اینکه منتقد فلسفه است خود استدلال‌های فلسفی کرده اما درک درستی از فلسفه نداشته است و نتوانسته به این پرسش که چرا به جای آنکه چیزی وجود نداشته باشد چیزی موجود است پاسخ دهد. طبق پاره‌ای از دیدگاه‌های فیلسوفان علم مثل پوپر اساساً تئوری‌های علمی همگی "موقتی"  هستند و مرتباً نقد یا رد می‌شوند. در علوم تجربی همواره حدس‌هایی زده می‌شود که اگر تأیید شود هم موقتی است تا تئوری جدید بعد از آن مطرح شود یا موقتاً تأیید می‌شده و یا با نقد برمی افتد و رد می‌شود هر دو موقتی و استعجالی (Adhoc) است. علوم تجربی بر اساس تجربه و آزمایش و خطاست. علم فقط قدرت پیش بینی مشروط می‌دهد اما ماهیت واقعیت را بیان نمی‌کند. ما در علم معرفت حدس داریم نه یقین و امروز نگاه ابزارانگارانه در میان فیلسوفان علم حاکم است و جایی برای رئالیسم و واقع گرایی در علم وجود ندارد پس با اینهمه کوته آستینی نمی‌توان چنین درازدستی کرد. هاوکینگ با دانش مهم فلسفه علم اندک آشنایی نداشته است و به مقتضیات و محدودیت‌های روش علمی، معرفت علمی و ساختار آن توجه نکرده است. بلندپروازی او در دست اندازی به مباحث فلسفی و آسان گیری او در مورد مسائل دشوار و غامض فلسفی و الهیاتی که هیچگونه تخصصی در آن رشته‌ها نداشته نابخشودنی است. هاوکینگ از دانش جدید ادیان و تحولاتی که در عرصه دین شناسی و الهیات مدرن و پست مدرن رخ داده است به‌کلی بی‌خبر است و سخنان برخی خداناباوران قرن نوزدهم را در مورد دین و خدا و آخرت تکرار می‌کند، سخنانی که دیری است در بازار خرد آن را به پشیزی برنمی‌گیرند.

* نوشتار حاضر گزارشی فشرده از سخنرانی دکتر همایون همتی با عنوان "نقد دیدگاه استیفن هاوکینگ درباره خدا" است که ساعت 16 روز یکشنبه 24 دی 1396 ایراد شده است.

مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بازدید : 222 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1397 ساعت: 23:02

خبرنامه