در طول سلطنت رضاشاه (1926-1941م)، نخبگان تحصیلکرده در غرب به سلطۀ سیاسی و اجتماعی دست یافتند، بسیاری از آنها در حکومت جدید به قدرت رسیدند و یا تبدیل به شخصیتها و چهرههای برجسته در عرصۀ فرهنگی
شدند. در این زمان،
غربیشدن شهروندان
ایرانی همراه با اجبار حکومت منجر به شکلگیری روابط قدرت جدیدی بین دولت و جامعه و سلطۀ شکلِ جدیدِ
مردانگی شد.
دوران ورود مفاهیم و محصولات غربی به ایران را میتوان در زمان تلفات نظامی سلسلۀ قاجار در جنگهای ایران و روس، و ایران و انگلستان در سالهای 1796م/ 1174ش تا 1926م/ 1304ش دانست؛ گام اول واردات محصولات غربی به ایران در حوزۀ آموزش برداشته شد. در نیمۀ
در نیمۀ دوم قرن نوزدهم نیز این روند ادامه یافت و خانوادههای ثروتمند پسران خود را برای ادامه تحصیل به اروپا و بیشتر به فرانسه، انگلیس، آلمان و روسیه میفرستادند. این پسران هستۀ نخبگان جدیدی را تشکیل دادند که وجه تمایز آنها با نخبگان سنتی آموزشهای غربی آنها بود که بر روی سرگرمیها و شیوههای اندیشیدن و رفتار روزمرۀ آنها اثر گذاشته بود. اصطلاح «علم» که تا پیش از آن برای دانش مذهبی به کار میرفت از آن پس برای انواع جدید دانش نیز استفاده شد.
اول قرن نوزدهم دانش آموزان ایرانی برای ادامه تحصیل با هزینههای دولتی به اروپا فرستاده شدند، رشتههای تحصیلی آنها توسط حکومت انتخاب میشد که شامل رشتههای کاربردی مثل فنون نظامی و سیاسی بود. در نیمۀ دوم قرن نوزدهم نیز این روند ادامه یافت و خانوادههای ثروتمند پسران خود را برای ادامه تحصیل به اروپا و بیشتر به فرانسه، انگلیس، آلمان و روسیه میفرستادند. این پسران هستۀ نخبگان جدیدی را تشکیل دادند که وجه تمایز آنها با نخبگان سنتی آموزشهای غربی آنها بود که بر روی سرگرمیها و شیوههای اندیشیدن و رفتار روزمرۀ آنها اثر گذاشته بود. اصطلاح «علم» که تا پیش از آن برای دانش مذهبی به کار میرفت از آن پس برای انواع جدید دانش نیز استفاده شد.
دستیابی به دانش غربی برای کودکان خانوادۀ فقیر و طبقۀ پایین، به خصوص برای کودکانی که از سنین کم مشغول به کار میشدند ممکن نبود. حتی تأسیس مدارس ابتدایی برای آموزش عمومی باعث تغییر این وضعیت نشد چرا که شیوۀ آموزش کودکان خانوادههای فقیر با کودکان خانوادههای ثروتمند متفاوت بود. دانش و آموزش مدرن باعث ایجاد یک سرمایۀ فرهنگی برای ایرانیان نخبه و به خصوص برای مردان نخبه فراهم کرد. شرایط برای آموزش زنان فراهم نشد و فقط تعداد معدودی از روشنفکران همچون فتحعلی آخوندزاده و میرزاآقاخان کرمانی معتقدند که آموزش زنان از اواسط قرن نوزدهم آغاز شد. در واقع آموزش مدرن تکجنسیتی (مردانه) بود. در طول قرن نوزدهم بیشتر اقلیتهای مذهبی نهادهایی برای آموزش دختران دایر کردند. در حالی که بیشتر دختران مسلمان در مکتبهای سنتی یا در خانهها تحت آموزش بودند. سی سال پس از افتتاح اولین دبیرستان پسرانه در ایران، در سال 1903م اولین مدرسۀ دخترانه برای دختران مسلمان در تهران دایر شد. و تا سال 1934م هیچ بحثی در مورد آموزش عالی زنان، از سوی دولت مطرح نشد.
بنابراین زنان و مردان، و فقرا و ثروتمندان در شرایطی نابرابر آموزش دیدند. در این میان مردان نخبه به درک جدیدی از زمان و نظم دست یافتند، آنها در داخل و خارج مدارس و دانشگاهها لباسهای غربی به تن میکردند و بر اساس یک سبک زندگی اروپایی رفتار میکردند، برای مثال در زندگینامۀ عیسی صدیق نوشته شده است که چگونگی استفاده از کارد و چنگال به پسرانی که عازم اروپا بودند آموزش داده میشد. لباس سنتی پسران به لباسهای اروپایی تغییر یافت؛ پسران ژاکت، جلیقه، یقۀ قابل جدا شدن، دستمال گردن و کلاه پشمی سیاه میپوشیدند.
مردان نخبهای که در غرب یا در نهادها و مؤسسات غربی تحصیل میکردند اغلب برای خود ظاهری غربی میساختند و بر اساس شیوههای جدیدی که آموخته بودند رفتار میکردند، در جامعۀ ایران به اصطلاح به این افراد «فرنگی مآب»
در اوایل قرن بیستم، روشنفکران اصلاحطلب شروع به نقد غربزدگی سطحی و افراطی کردند. این گروه از منتقدان اصطاح «فرنگیمآب» را در دو معنای متفاوت به کار بردند؛ از یک طرف این اصطلاح به معنای افرادی بود که در تلاش بودند از مزایای دانش غربی برای پیشرفت جامعه و بهتر کردن ِ زندگی تودۀ مردم بهره ببرند و با مقاومت عناصر ارتجاعی روبهرو میشدند، از سوی دیگر «فرنگیمآب» فردی بود که تسلیم محض هرچیز غربی بود و یک درک سطحی از فرهنگ و اندیشۀ غربی داشت و حضورش خطری برای اعتبار و ملّیگرایی ایرانی بود.
میگفتند. مناظراتی دربارۀ مردانگی غربیشدۀ جدید میان اصلاحطلبانِ جدید و محافظهکاران درگرفت؛ این جدلها و بحثها باعث برآمدن ظاهری بیمایه و اغراقشده به نام «فُکولی» شد. رواج صفت «فکولی»، به عنوان یک پادگونه یا ضد نوعِ مردان غربیشده باعث شد مردان ایرانی نخبۀ تحصیلکرده در غرب، به انتقاد از غربیشدنِ خودشان روی بیاورند.
آموزش به سبک غربی که اغلب با پذیرش رفتار و شیوههای لباس پوشیدن غربی همراه بود، توسط بخش محافظهکار و عناصر مذهبی جامعه مورد انتقاد قرار گرفت. اصطلاح «فرنگیمآب» بار منفی پیدا کرد و این افراد تغییرات پوشش و دگرگونی در آموزش به سبک غربی را تهدیدی برای هویت ایرانی-اسلامی میدانستند، مردان غربیشده نه تنها این مخالفان را تمسخر و محکوم کردند بلکه آنها را افرادی معرفی کردند که نادان هستند و وطنپرست نیستند. منتقدان محافظهکار و مذهبی وقتی دانش غربی را با دانش مذهبی مقایسه میکردند، دانش غربی را غیرضروری و ظالمانه میدیدند، و معتقد بودند دانش مذهبی که تا آن زمان محترم بود اکنون عقبمانده و جاهلانه معرفی میشود.
در اوایل قرن بیستم، روشنفکران اصلاحطلب شروع به نقد غربزدگی سطحی و افراطی کردند. این گروه از منتقدان اصطاح «فرنگیمآب» را در دو معنای متفاوت به کار بردند؛ از یک طرف این اصطلاح به معنای افرادی بود که در تلاش بودند از مزایای دانش غربی برای پیشرفت جامعه و بهتر کردن ِ زندگی تودۀ مردم بهره ببرند و با مقاومت عناصر ارتجاعی روبهرو میشدند، از سوی دیگر «فرنگیمآب» فردی بود که تسلیم محض هرچیز غربی بود و یک درک سطحی از فرهنگ و اندیشۀ غربی داشت و حضورش خطری برای اعتبار و ملّیگرایی ایرانی بود.
در ابتدای قرن بیستم از واژۀ «فوکولی» نیز برای توصیف مردان غربیشده استفاده میشد؛ این کلمه از ریشۀ فرانسوی faux-col به معنی «یقۀ قابل جدا شدن» گرفته شده بود. «فوکولی» بار منفی داشت و برای مردانی که بیش از حد ظاهری غربی پیدا کرده بودند استفاده میشد.
همچنان که واژۀ «فرنگیمآب» به نوعی تمایل و شیوۀ عمل اشاره داشت، واژۀ «فوکولی» به لباس پوشیدن و رفتار فردی اشاره داشت که برای توصیفش از واژههای «جلف»، «سوسول» و «ژیگولو» نیز استفاده میشد. در معنای سیاسی نیز «فوکولی» برای توصیف افرادی به کار میرفت که در باطن سلطنتطلب هستند اما تظاهر به مشروطهخواهی میکنند و اعتقادی به مذهب ندارند. لباسهای تنگ و تراشیدن ریش نیز باعث میشد این افراد را به چشم فردی ببینند که انحراف جنسی دارد و این نگاه ریشه در تمایل مردان به پسران نوجوان بدون ریش داشت.
پس از کودتای رضاخان و اشغال ایران توسط نیروهای روس و انگلیس از بار منفی صفت «فوکولی» کاسته شد و تمایزی میان «فوکولی» و «مردانی که آداب غرب را به درستی فراگرفتهاند» ایجاد شد. در این
در طول دوران سلطنت رضاشاه اصطلاح «فوکولی» در گفتمان عمومی کمرنگ شد، قانون لباس تصویب شد و به جز روحانیون که دولت مجوز استفاده از لباس سنتی را به آنها داد، تمام شهروندان مجبور به تبعیت از آن شدند.
دوران نیز انتقاد از شیوۀ لباسپوشیدن «فوکولی» ادامه داشت و با نقدهایی که در ادبیات و روزنامهها از غربزدگی میشد این بحث مطرح شد که میتوان آموزش غربی داشت بدون اینکه تبدیل به «فوکولی» شد. در طول دوران سلطنت رضاشاه اصطلاح «فوکولی» در گفتمان عمومی کمرنگ شد، قانون لباس تصویب شد و به جز روحانیون که دولت مجوز استفاده از لباس سنتی را به آنها داد، تمام شهروندان مجبور به تبعیت از آن شدند.
قانون لباس بخشی از یک پروژۀ ملّی برای شکل جدیدی از سلطۀ مردانه بود، مردانگی شهری، سکولار و نخبهگرایی که جایگزین سلطۀ مردانۀ مذهبی پیشین میشد. در کنار تغییرات در لباس پوشیدن برنامههای دولتی که با عنوان ورزشی و پیشاهنگی به منظور تشکیل ملتی از مردان سالم، عضلانی و بااخلاق اجرا میشد باعث تقویت سلطۀ مردانه در ایران میشد.
دانش، اشیاء و شیوههای زندگی غربی، از اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، با استفاده از اقدامات دولتی، پذیرش شخصی و فشار نیروهای خارجی به جامعۀ ایران وارد شد. این واردات نقشی محوری در شکلگیری مدل جدیدی از سلطۀ مردانه داشت که خود بخشی از مبارزه برای سلطۀ اجتماعی و سیاسی توسط مردان نخبۀ تحصیلکرده در غرب بود. این مردان دانش غربی را طریق ابزارهای آموزشی به خودشان اختصاص دادند ابزارهایی که در دسترس زنان و مردان غیر نخبه نبود و دانش غربی را پیش شرط سلطۀ مردانه ساخت.
با وجود تغییر نظام سیاسی مردان ایرانی هنوز به قوانین سلطۀ مردانهای که توسط مردان نخبۀ تحصیلکرده در غرب در آغاز قرن بیستم تنظیم شد وفادار ماندهاند.
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 289 تاريخ : يکشنبه 26 فروردين 1397 ساعت: 23:02