"در
نجف روحانیان محافل مختلفی داشتند. چند نفر محور بودند و گروهی را گرد خویش جمع کرده بودند.
الف) طیف دکتر محمد صادقیآقای دکتر محمد صادقی، پس از تبعید امام، در زمستان سال 1343 بهصورت عادی به مکه رفت. در آنجا اعلامیهای را بهصورت دستنویس و ترجمهشده به زبانهای عربی و دیگر زبانها علیه رژیم شاه نوشت. هم آنجا با دستگاه فتو استنسیلی که داشت، آنها را تکثیر کرد و در کاروانی که بود پخش کرد. او چون نیرویی برای توزیع اعلامیهها نداشت و ضمناً کار خطرناکی هم بود روش بسیار جالبی را انتخاب میکند؛ اعلامیهها را روی ساختمانهای بلند مکه میگذارد و باد شب تا صبح اعلامیهها را اینطرف و آنطرف در خیابانها و خانهها پخش میکند. وقتی صبح همه بلند شدند دیدند در کوچهها و خیابانها اعلامیههایی به امضای دکتر محمد صادقی ریخته است. نهایتاً مأمورین سعودی با همکاری عوامل ساواک رژیم شاه آقای صادقی را به جرم اخلال در امنیت خانه کعبه و مسجدالحرام دستگیر کردند. شایع بود که میخواهند او را تحویل ایران بدهند. شایعه دیگری هم بود که رژیم آل سعود میخواهد به اتهام اخلال در امنیت و نظم حرم او را محاکمه و بهاحتمالزیاد اعدام کند. لذا علما و روحانیونی که آن سال به حج رفته بودند به دستوپا افتاده و پیش آیتالله حکیم میروند و از ایشان میخواهند تا نزد حکومت و رژیم آل سعود از آقای دکتر صادقی شفاعت کند. آقای حکیم هم در ملاقاتی با پادشاه سعودی از او درخواست میکند که آقای صادقی را آزاد کنند. آقای صادقی پس از موسم حج آزاد میشود و بالاجبار به عراق و نجف اشرف عزیمت میکند. سپس سفارت ایران در بغداد دستبهکار شده و وی را تحت تعقیب قرار میدهد. سفارت در جستجوی راهی بود که به هر ترتیب او را دستگیر کند و تحویل ایران دهد. برای همین، آقای دکتر صادقی مدت سه، چهار ماه در منزل آیتالله خویی مخفی و متحصن شد تا از دید مأمورین پنهان باشد. وقتی مسائل مقداری عادی شد وی از حالت اختفا خارج شد و رسماً در نجف اشرف مستقر گردید. ایشان ازآنپس درس تفسیر قرآن را برای طلاب شروع میکند و چون حرفهای نو و تازهای داشت طلبههای جوان دوروبر ایشان جمع میشوند. او همچنین سلسله مباحث کلامی و اعتقادی راجع به ادیان هم شروع میکند که جاذبه این نوع مباحث برای طلاب جوان خیلی زیاد بود. آقای صادقی عمدتاً مجالس درس و بحث را در منزلشان یا در مسجد هندی تشکیل میداد. از کارهای دیگری هم که ایشان کرده بود، یکی تشکیل جلسه تمرین سخنرانی و خطابه و منبر بود و دیگر جلسه مقالهنویسی، که طلبهها شبهای پنجشنبه و جمعه به منزل ایشان میآمدند و برنامه تمرین زیر نظر آقای صادقی انجام میشد. بههرحال آن محفل، مجلس و محیط باز و روشنفکرانهای بود که تیپهای مبارز و طلاب جوان و خوشفکر ایرانی در آن شرکت میکردند...
ب) طیف شهید صدر
بخش دیگری – هم ایرانی و هم غیر ایرانی- جذب افکار آقای سید محمدباقر صدر بودند. آنها هم به نحو دیگری از حوزه نجف متمایز بودند ولی نجف روی آنها حساسیت زیادی نداشت چون بر مجالس درس و بحث آنان بیشتر حال و هوای عربیت حاکم بود و به مسائل سیاسی و مبارزاتی هم نمیپرداختند. آقای صدر هم در دو بخش کار میکرد. یک بخش درس فقه و اصولش بود و طلبههای مخصوصی در آن جلسات شرکت میکردند که شاید در ابتدای کار هشت، دهنفری بیشتر نبود. آنها به آسید محمدباقر صدر معتقد بودند و ایشان را حتی از مراجع مقدم میدانستند و علیرغم اینکه آقای سید محمدباقر شاگرد آقای خویی بود ولی او را از آقای خویی، برتر و اعلم میشمردند. البته در همانوقت خود آقای صدر نوشت که بعد از آقای حکیم، از آقای خویی تقلید شود. این نشان میدهد که طیف کوچک اطراف آقای صدر درباره ایشان غلو میکردند. شاگردان مشخص ایشان در آنوقت آقای سید نوری اشکوری و آقای سید کاظم حائری و آ سید محمود هاشمی، سید محمدباقر حکیم و آقای سید جزایری و ... چنین تیپهایی بودند. کار دیگر ایشان تدریس اقتصاد و تاریخ تحلیلی بود که در ایام تعطیل و روزهای پنجشنبه، جمعه انجام میشد و طیفهای مختلفی غیرازآن طلبههایی که به درس فقه و اصولش میرفتند، در این جلسات شرکت میکردند.
آن درسها در جوامع روشنفکری عراق برد بیشتری داشت و ایشان را از سایر علمای نجف متمایز میکرد. در مقام و ردهٔ بالاتر از شاگردان، افرادی چون آقایان بحرالعلوم ها- که ازنظر تشکیلاتی و فکری با آقای صدر نزدیک، متحد و یگانه بودند- محفلی تشکیل داده بودند و با استانهای مختلف عراق مثل بصره، سماوه، عماره و ... ارتباطهایی داشتند و در چارچوب "حزب الدعوه" جمع میشدند. مرکز تجمع آنان مسجد شیخ طوسی بود و شاید تشکیلات برون حوزهای آنان آنجا بود. آنها با آ سید محمدباقر صدر ارتباط تشکیلاتی و روحی داشتند. در رأس آنها اول چند آخوند قرار داشت اما بعداً با سیاسیون مسلمان، دانشجوها و دانشگاهیان عراقی نیز ارتباط برقرار کردند.
ج) طیف سید محمد روحانی
محفل دیگری که باز متمایز – چون طلاب جوان را جذب میکرد- محفل آقای سید محمد روحانی بود که دقیقاً اهمیت کار بر روی طلبههای جوان را میدانست. او خوب فهمیده بود که موتور نهضت اسلامی بهواسطه نیروهای جوان در حوزه به حرکت درآمده است. قدرتشان را میشناخت و نقاط ضعف و آسیبپذیر آنان را نیز به دست آورده بود. لذا از همان اول با ترفندهایی اقدام به جدا نمودن آنان از نهضت و امام کرد. وی بهاصطلاح مُحلّل بود و سعی میکرد با طرح مباحث نو آنان را جذب و سپس استحاله کند و با معیارهای حوزه نجف پرورش دهد و بسازد.
د) طیف روشنفکری مستقل
جناح روشنفکر دیگر مرکزی به نام "منتدی النشر" داشت که مؤسس آن مرحوم "مظفر" در نجف بود. این مرکز بهصورت دانشکده رسمی اداره میشد، مثل ایران که طلبهها از مدرسه سابق سپهسالار تصدیق مدرسی میگرفتند و وارد دانشگاه میشدند. این طلبهها در دانشکده الهیات بهاصطلاح معقول و منقول میخواندند و لیسانس میگرفتند. علیرغم فضای سنگین و متحجر حاکم بر حوزه نجف طلبههایی بودند که روحیه تلفیق علوم جدید و قدیم را داشتند. مرحوم مظفر هم قبل از قم، در نجف چنین فکری داشت و خلاصه این دانشکده "منتدی النشر" را راه انداخت و طلبههایی که مقداری درس میخواندند و بنیه علمی حوزوی ایشان قوی میشد میرفتند امتحاناتی میدادند و وارد این دانشکده میشدند، آنها پس از طی مراحلی لیسانس و دکترا میگرفتند... طبیعی بود که یک طیف روشنفکر نجفی در آنجا شکل گرفت و لو که خود حوزه در تحجر فکری بود و اینها را قبول نداشت ولی اینها بالاخره با یکدیگر آخت شده بودند مثل رابطه حوزه قم با آنانی که میرفتند در دانشکده الهیات و در معقول منقول شرکت میکردند. مرحوم مطهری در حوزه قم چه جوری بودند؟ نه حوزه متحجر او را قبول داشت و نه او حوزه و آخوند متحجر را، بعد از انقلاب نمیتوانستند وحدت حوزه و دانشگاه را بپذیرند. طیف فارغ التحصیل منتدی النشر از جهاتی زیاد با جریان حزب الدعوه و طیف شهید صدر همنوایی و مشابهت داشتند. اما آنچه بهراستی نو بود و حادثهای نوین به شمار میرفت، وجود امام در نجف اشرف بود. با آمدن امام بسیاری از معادلات پیشین در همریخت."
(خاطرات حجتالاسلاموالمسلمین محتشمی، سازمان تبلیغات اسلامی، چ اول، 1376، صص 491-495)
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 221 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1397 ساعت: 20:12