اما گیریم که حوزهها یا دانشگاهها سکولار باشند یا نباشند اما انکار نمیتوان کرد که قطعاً گرفتار انفعال و کمکاری هستند. مگر نه آنکه کمکاری هم با سکولار بودن حوزه و دانشگاه قابل جمع است و هم با سکولار نبودن آنها. چنانکه دانشگاههای آلمان با اینکه غالباً سکولار هستند اما موثر و پرکار هستند و دانشگاههای زامبیا با آنکه سکولار هستند اما کمتأثیرند و کمکار. پس بهتر است به جای طعن و لعن و تأیید یا تکذیب
سکولاریسم حوزه، اصل مشکل را تحلیل کنیم.
حوزهها، دانشگاهها و بسیاری از نهادهای علمی از مسائل واقعی و بغرنج کشور غافل هستند. گویی در جزیرهای دورافتاده زندگی میکنند که تنها مشکل مردمانش گرفتن مدرک یا شهریه و یا هر دو است. هر کس به سهم خود موظف است از جایی شروع کند. پرواز بر فراز ابرهای انتزاعیات و مشغولیات غیرکاربردی کافی است. دانشگاهیان مقالهباز و حوزویان حاشیهنویس به یک اندازه در فاجعه سهم دارند. گویی همه در پی عنوان هستند؛ چنانکه حتی در عنوان مقالات و کتابها نیز چیز چندانی از مشکلات فراوان عنوان نمیشود.
معنای رشد علمی کشور هم تقریبا چیزی نیست جز رشد فزاینده مقالات کمتأثیر. بس است. همه باید بازگردیم به دامان جامعه. همه باید حقیقت را در واقعیت جستجو کنیم. پشت کردن به مشکلات، رویکردی مناسب نیست. برای مثال، چرا مشکلات الهیاتی و هستیشناختی جوانان بهجای دانشکدههای الهیات یا گروههای فلسفه یا حوزههای علمیه در گروههای تلگرامی بحث میشود؟ مشکل چیست؟
بخشی از مشکل در میان ما دانشگاهیان و حوزویان است. بپذیریم که برخی (و چه بسا بسیاری) از ما توان علمی و زمان کافی برای رویارویی با مسائل اصلی را نداریم. مدارک و مدارج علمی برخی از ما بیشتر یک کاغذ اعتباری است تا یک مهارت واقعی یا دانش حقیقی. وقت ما نیز لبریز است از جلسات پیاپی، کلاسهای پیاپی و رسالهبازیهای جورواجور. وقتی دروازه دانشگاه و حوزه به پهنای فلک گردد و تقریباً به روی همه باز باشد تحقیقاً کیفیت خروجیها کاهش خواهد یافت.
وقتی که بسیاری از حوزویان برجسته و مستعد، بانی و قربانی امور اداری و اجرایی شوند حتماً در روند علمی آنها مشکلی ایجاد خواهد شد. چند حوزوی برجسته را سراغ دارید که عمیقاً و عملاً در آثار و افکارش پیگیر دغدغهها و به دنبال حل نقیصههای جامعه باشد و او را گرفتار سیاست نکرده باشند؟ البته وضعیت دشواری است؛ بهقول سعدی:
جز به خردمند مفرما عمل
گرچه عمل کار خردمند نیست
یک استعداد حوزوی معاون فلان قوه است و یک استعداد دیگر رئیس چندین و چند موسسه و شورا و کارگروه. این به معنای سپردن کار به کاردان نیست، این به معنای وسوسه کردن اهل نظر و مشغول کردن آنها به امور روزمره است.
اما این همه قصه و غصه نیست. نگاه سطوحی از مدیریت کشور به مقوله عملگرایی و توجه به مشکلات کشور، آلوده سطحیت شده و خود یک مشکل دیگر برای کشور است. بیانیه دادن و یا در تجمعات مناسبتی شرکت جستن یا گرفتار کارزارهای انتخاباتی شدن یا شعارهای سال را طوطیوار تکرار کردن هرگز به معنای توجه به مسائل کشور نیست.
حوزوی یا دانشگاهی دغدغهمند همواره پروای این را دارد که کار علمیاش در راستای تقلیل مشکلات و رنجهای مردم باشد. اما پیداست که این دغدغه اولاً و لزوماً به معنای موافق بودن با همه راهبردها یا روشهای مدیریتی کشور یا مجیزگویی از آنها نیست. ثانیاً به معنای لزوم ورود به حیطههای اجرایی و دیوانی نیست. چشم حاکمان باید خیره به دست و دهان عالمان باشد و نه بالعکس.
کوتاه سخن آنکه کمکاری حوزهها و دانشگاهها را نباید به حساب سکولار بودن آنها گذاشت. این ایدئولوژیک دیدن یک واقعیت و سیاسی کردن یک مسئله اجتماعی است. ما گرفتار کمکاری هستیم. کمکاری در همه چیز از جمله توجه علمی و عملی به مشکلات و مصائب کشورمان. دلیل یا علت آن را در سکولار بودن علما و طلاب یا استادان و دانشجویان نباید جست. سرنخ مشکل در هر چه هست لااقل در این نیست. مگر آنکه سکولار بودن را کمکار بودن ترجمه کنیم!
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 383 تاريخ : يکشنبه 11 شهريور 1397 ساعت: 22:08