بسته فشرده از معارفه تا نامزدی

ساخت وبلاگ
پایگاه خبری گُلوَنی ، مهدیسا صفری خواه : (ادامه قسمت قبلی) وقتی عمه پری گفت لئو را در ترافیک اتوبان گم کرده، از ترس پاهایم یخ کرده بود. مثل فیلم ها به دیوار تکیه دادم. مادرم حسابی ترسیده بود وقتی می ترسد پشت سر هم شروع می کند به گمانه زنی . اول گفت: «مامان چی شده؟! بگو من طاقتش رو د ارم. برای عمه زری اتفاقی افتاده ؟! » دروغ می گفت طاقتش را نداشت نمی دانم اگر م ی گفتم بله چه بر سرش می آمد. خودم را جمع کردم و گفتم : « در رفت. از دست عمه پری دررفت، این دفترچه آزمون دکترای من رو کجا گذاشتی؟ چرا به وسایلم دست می زنی؟! می خوام درسم رو بخونم. از اول هم هدفم این بود ولی شما و عمه پری نذاشتین. هی گفتین ازدواج کن…» بعد یادم آمد که مادرم هیچ اصراری روی ازدواج نداشت. صدای زنگ در ساکتم کرد. از پشت آیفون شبیه پیکه بود جرارد پیکه. فریاد کشیدم: «اومدن. اومدن. » مادرم از دور همه حرکاتم را تماشا می کرد کاره ایم شبیه دابسمش شده بود . به خودم که آمدم دیدم لیست سؤالاتم را در دستم گرفتم به اون امتیاز می دهم. هیچ وقت باورم نمی شد که مردی در دنیا پیدا شود که ... مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : بازدید : 141 تاريخ : شنبه 18 آذر 1396 ساعت: 6:53

خبرنامه