اعتماد ناكام اما موفقاعتماد مصاحبهای ترتیب داده
است با منوچهر آشتیانی درباره احمد فردید و فلسفه. سید احمد فردید فیلسوف ایرانی که 24 سال پیش درگذشت. او پیرو فلسفه هایدگر بود و گرچه دهها ساعت درسگفتار صوتی و تصویری از او باقی مانده اما هیچیک روی چاپ به خود ندیدهاند.
آشتیانی درباره تفسیری كه فردید از هایدگر ارائه میكرد، میگوید: تكههایی از آن خیلی نزدیك بود. یعنی اگر فردید در فرایبورگ بود و نزد هایدگر میرفت و به او میگفت، هایدگر قبول میكرد. اما قطعاتی چنین نبود. یعنی نخست برگردان
شده بود به زبان عرفانی ابنعربی و آن زبان به زبان فارسی امروزه برگردان
شده بود و در نتیجه هایدگر به هایدگر ابنعربی بدل
شده بود. خب، این با هایدگر خیلی فاصله داشت. هایدگر آتئیست كامل بود، منتها با كمال تعجب بعد از وفاتش در سال ١٩٧٦ مجله اشپیگل گفتوگویی با او منتشر كرد كه گویا ده سال پیش (در سال ١٩٦٦) انجام شده بود و خود هایدگر وصیت كرده بود، بعد از وفاتش منتشر شود. از آلمان برای من نوشتند كه هایدگر
استاد تو و
استاد همه ما كه مرحوم شده است، این سخن را در اشپیگل گفته است كه ما در جوار خدا لنگ میزنیم و انسانها بدون خدا میلنگد. این آخرین حرف هایدگر است. این حرف آتئیستی نیست. اما در فلسفه آتئیستی كامل است. هیچ جا صحبت از خدا نمیكند.
حرفهای غریب آن مرد عجیباعتماد یادداشت دیگری نیز از عبدالجواد موسوی درباره مرحوم دکتر سید احمد فردید آورده است.
در بخشی از این نوشتار آمده: در همین سالهای نه چندان دور، وقتی كه نویسندگان
مطبوعات مجبور بودند مطالبشان را به صورت دستنویس به بخش فنی روزنامهها بسپارند نام فردید آنقدر غریب بود كه تایپیستها یا فردین تایپش میكردند یا فروید. وقتی روزنامهها رونق گرفتند این نام غریب به یكی از جذابترین نامهای
مطبوعات بدل شد. البته چیزی كه در میان نبود سخن این فیلسوف بود. ظاهرا حواشی زندگی این آدم عجیب و غریب آن قدر جذاب بود كه كسی نیاز نمیدید به سخنانش مراجعه كند. البته اگر مراجعه هم میكرد بعید بود چیز خاصی دستگیرش شود. این شد كه در اندك مدتی هركس از راه میرسید برای اثبات فاضل بودنش دشنامی نثار یكی از دشوارترین فیلسوفان این مملكت میكرد و بیپروا او را مسبب همه بدبختیهای این سرزمین میخواند. كار به جایی رسید كه گفتند احمدینژاد محصول تفكرات سیداحمد فردید بود. یكی از شاگردان مشهورش او را به سعید امامی بست.
اولین فیلسوف دوره جدید تاریخ مامحمد زارع شیرین كندی نیز درباره سید احمد فردید دست به قلم شده و نوشته است: در خود غرب، نیچه و علیالخصوص هایدگر به ریشههای فلسفی تجدد بهتر از دیگران پی برده و آن را اندیشیده بودند. كسی میتوانست از مبادی و مبانی فلسفی و انسانشناختی غرب متجدد، در قیاس با جوامع غیرغربی سخن بگوید كه اندیشههای نیچه و هایدگر را فهمیده باشد و احمد فردید نخستین آشنا با هایدگر و مفاهیم اساسی تفكر او در میان ایرانیان بود. او از هایدگر آموخته بود كه دوره جدید دورهای است مبتنی بر انسانمحوری و خودبنیادی بشر (سوبژكتیویته) و انسان در فلسفه اولین فیلسوفان عصر جدید (دكارت و بیكن...) به مالك و متصرف عالم مبدل میشود. انسان در فلسفه جدید دعوی انالحق سر میدهد و هر چه غیرانسان است تابع و مملوك و محكوم او میشود. فردید از هایدگر یاد گرفته بود كه فلسفه یا متافیزیك غرب اساسا انسانمحورانه (اومانیستی) است و فلسفه یا متافیزیك ریشه و بنیاد تمامیت دنیای غرب- از علم، هنر و سیاست گرفته تا اقتصاد، تكنیك، صنعت و شهرسازی و نظام خانواده و تعلیم و تربیت- است.
خزر قربانی بیاعتمادی به رسانهها
در پی امضای تفاهمنامه تقسیم دریاچه خزر بین پنج کشور ساحلی آن و شایعات و حواشی پیش آمده مبنی بر واگذاری سهمیه پنجاه درصدی ایران، محمدعلی الستی جامعهشناس ارتباطات، نگاهی جامعهشناسانه به شایعه انداخته است.
وی درباره قضاوتهای مردم درباره رخدادها و حوادث میگوید: این موضوع یك ریشه تاریخی دارد كه بحث در مورد آن در این مقال نمیگنجد. ولی واقعیتی است انكارناپذیر. اینكه مردم در مورد هر موضوعی دست به تفسیر میزنند و داوری میكنند. به عبارت دیگر، فقدان اعتماد به رسانهها و منابع موثق دركنار عدم اعتماد به مدیران ارشد دركنار این خصلت تاریخی ! باعث شده تا مردم بدون اینكه از اصل قضیه اطلاع داشته باشند دست به تفسیرهای عجیب و غریب و بعضا غیركارشناسانهای در مورد دریای خزر بزنند. در حقیقت معتقدم اگر به گونهای عمل شود كه اعتماد مردم به رسانهها و سیستم مدیریتی كشور بازگردد، بسیاری از شایعاتی كه امروز میشنویم نیز خواهناخواه از بین میرود.
عوامزدگی و نگاه سیاسی به تاریخ
حمیدرضا حسینی پژوهشگر تاریخ به علاقه مردم برای اظهار نظر در تاریخ پرداخته است و دلیل آن را به گردن اهالی حوزه تاریخ انداخته است. وی مینویسد: اهالی حوزه تاریخ سعی نكردهاند به بستر اجتماع بیایند و تاریخ و مسائل تاریخی را برای عموم مردم توضیح دهند. این انفعال باعث ایجاد یك خلأ شده است كه سیاستمداران به خوبی از این خلأ استفاده كردهاند. در روزهای اخیر هم شاهد واكنشهای عمومی به كنوانسیون رژیم حقوقی دریای خزر بودیم. هیچ وقت مورخان و اساتید دانشگاه در حوزه تاریخ كتابی تهیه نكردهاند كه به شكلی ساده و قابل درك برای مردم توضیح دهند كه جنگهای ایران و روس چه بود و دو قرارداد گلستان و تركمانچای كه در پایان دور اول و دوم جنگهای ایران و روش منعقد شد، شامل چه مواردی بود، چه تبعاتی در دوره قاجار داشت و چه تاثیراتی در امروز ایران دارد. مورخان همواره در جمع خود دیالوگهایی برقرار میكنند و در رابطه با اختلافنظرهای علمی با یكدیگر مناقشه و مجادله میكنند، هیچ وقت روی صحبتشان با مردم نبود. از آنجا كه مردم هم از تاریخ سوالاتی دارند و نمیتوانستند پاسخ سوالاتشان را از اهل تاریخ بگیرند، عده دیگری كه از زاویه سیاسی به تاریخ میپرداختند، آمدند و در جایگاه پاسخگویی مردم نشستند.
ایران
روحانیت مسبب مشکلات کشور نیست
آیتالله جعفر کریمی عضو سابق مجلس خبرگان رهبری در گفتوگو با ایران به نقش روحانیت در اوضاع فعلی کشور پرداخته و روحانیت را بری از اتهام در مشکلات کنونی دانسته است. چرا نسبت روحانیت و مردم و نقش روحانیت در حاکمیت و مشکلات حکومتی و دولتی به یک پرسش عمومی تبدیل شده است؟ این پرسش تا کجا محل اعراب دارد و چه پاسخهایی میتوان به آن داد. آیتالله سیدجعفر کریمی معتقد است که کاستیهای فعلی ایران، اعم از کاستیهای اقتصادی یا معیشتی ربطی به روحانیت ندارد و باید دلیل آن را جای دیگری جست. انتظاری که مرحوم امام از روحانیت داشتند و الان هم رهبر معظم انقلاب دارند، این است که روحانیت در تبلیغ درست اسلام همت کنند و این مشروط بر این است که در قدم اول خودشان مقید باشند. به مادیات توجه زیاد نداشته باشند، خوشگذرانی و زراندوزی نداشته باشند و در تبلیغ اسلام نگاههای جناحی را وارد نکنند. در این زمینهها قهراً عدهای روحانی هم پیدا میشوند که کوتاهیها یا خلافهایی داشته باشند. اما اینها زمینهای نیست که مردم ناراضی از مشکلات اقتصادی علیه روحانیت شعار بدهند. کدام روحانی عامل بیکاری مردم بوده ؟ اینکه قیمت گوشت یا فلان کالای دیگر گران شده، چه ارتباطی به روحانیون دارد؟
ادعای نقض حقوق اقلیتهای دینی در ایران، اشک تمساح است
کلیساهای آشوری کلدانی تهران بیانیهای در خصوص ادعاهای اخیر مقامات آمریکایی درباره نقض حقوق اقلیتهای دینی در ایران صادر کرده و چنین ادعایی را اشک تمساح آمریکاییها دانسته است: حضور نمایندگان ادیان توحیدی در مجلس شورای اسلامی و برخورداری از حقوق برابر همانند دیگر نمایندگان و دفاع از حقوق موکلان خود آزادی برگزاری آیینهای عبادی در کلیساها، حفظ زبان آشوری (زبان قومی)، برگزاری جشنوارههای فرهنگی - ورزشی و اختصاص ردیف بودجه جداگانه برای اقلیتهای دینی، تنها نمونههایی از اهتمام نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به مقوله ادیان توحیدی و پیروان آنها و حفظ ارزشهای معنوی و اجتماعی آنها میباشد. به نوشته این بیانیه30 تیرماه سالجاری برگ زرین دیگری بر تاریخ پر افتخار زندگی محبتآمیز ادیان توحیدی در کشور عزیزمان ایران رقم خورد و آن تأیید حضور اقلیتهای دینی در شوراهای اسلامی شهر و روستا توسط مجمع تشخیص مصلحت نظام میباشد.
تهران زنانه شده است
اردشیر گراوند، پژوهشگر اجتماعی در همایش مدیریت شهری و آسیبهای اجتماعی گفت: نخستین بلایی که مهاجرت بر سر کشور میآورد، برهم زدن نسبت جنسیتی است. در یک جامعه سالم، نسبت جنسیتی مرد به زن، 103 به 100 است، اما ما با مهاجرت جوان هایمان از کشور، این نسبت را تغییر دادهایم. الان نسبت جنسیتی زیر100 است. البته با افزایش دلار، این روند مهاجرت کمی کند شده است! وی با بیان اینکه الان نسبت جنسی در استان تهران 1/101 است، گفت: این به معنای زنانه شدن تهران است چراکه زنان و خواهران ما در سراسر کشور پناهی ندارند و بالاجبار به تهران مهاجرت میکنند. در این شرایط که زنان کشور به علت معیشت راهی تهران میشوند، اگر فکری به حال مسکن، بهداشت و آموزش نشود، مطمئن باشید که فساد جنسی و اخلاقی ما سر به فلک خواهد کشید. عمده این افراد هم تحصیلکرده هستند.
برای آنان که میخواهند ایران را خوب بشناسند
همایون کاتوزیان، استاد دانشگاه آکسفورد، درباره محتوای کتاب 248 صفحهای «راهنمایی مقدماتی درباره ایران» و پروژه فکری اش در این اثر میگوید: «قصدم تدوین اثر و کتابی بود با حجم کم در باب تاریخ، فرهنگ و جامعه ایران که برای مخاطب عام جامعه و دانشجویان مقطع کارشناسی مفید باشد. در این کتاب به شکلی جامع به بررسی تاریخ و ساختار سیاسی ایران پرداختهام و محتوای آن بر اساس اطلاعات واقعی شکل گرفته است.»
دکتر کاتوزیان در پاسخ به این پرسش که چرا با وجود تخصصهای متعددی که دارید اما عمده کارهایتان بر ایران و تاریخ آن متمرکز است، میگوید: «در چند دهه اخیر، ایران در مرکز امور جهانی قرار گرفته است و اخبار متنوعی از کشور منعکس میشود. بنابراین نیاز است که ایران و تاریخمان را بدرستی به دیگران بشناسانیم. از اینرو بود که در این اثر سعی کردهام تفاوت عمده ساختار سیاسی و اجتماعی ایران را در مقابل کشورهای اروپایی نشان دهم.»
تأملی فلسفی بر مفهوم کار و کارگر
دکتر رضا ماحوزی عضو هیأت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به پدیده کار و کارگر از نگاه فلاسفه پرداخته است. او مینویسد: کانت در رساله «آموزش و پرورش»، کار را کلید مدرن شدن - به معنای شکوفا کردن تمامی استعدادهای آدمی- اعلام داشته است. به این معنا که آدمی از مجرای کار فردی و جمعی است که میتواند استعدادهای متعدد خود را شکوفا سازد. آدمی خرد دارد و این خرد را در جریان کار- که کاملترین شکل آن فعالیت دستهجمعی است- به منصه ظهور و بلوغ میرساند. این فرآیند برای کانت، همانا بر پای خود ایستادن و خروج از وضعیت نابالغی خودخواسته است. در این چارچوب، آنکه از کار کم میگذارد، خودخواسته در نابالغی توقف میکند؛ درست همانگونه که افلاطون میگفت: «آنکه میداند، خطا نمیکند.»
تغییرات فرهنگی و تحولات نسلی
جبار رحمانی انسانشناس و عضو پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی به بررسی تغییرات فرهنگی در نسل حاضر و شیوه برخورد مردم و مسئولان با این تحولات نسلی پرداخته است. وی در پایان نوشتار خود مینویسد: اصولاً جامعه را نمیتوان به زور در قامت یک الگوی فرهنگی و یک سبک زندگی درآورد. تکثر و تنوع، بخشی از قواعد بنیادی حیات اجتماعی است. جامعه ایرانی دقیقاً در همین نقطه دچار نوعی بنبست سیاستگذاری است: الگوهای سیاستگذاری فرهنگی ما، مبتنی بر درک جریان زندگی و تکثر اشکال مختلف سبک زندگیها و خرده فرهنگها نیست، اصولاً هم قرار نیست به این تنوع و تکثر دقت شود، بلکه قاعده و غایت نوعی قالبدهی اجباری به اشکال زندگی ممکن برای همه گروهها و نسلهاست. در این مدل است که اشکال جدید نه تنها منحرف نامیده میشوند، بلکه به شیوههای مختلفی هم سرکوب میشوند.
فاصله نسلها بحران یا مسأله؟
ایران درباره افزایش شکاف نسلی در جامعه با حضور شهلا کاظمی پور جمعیتشناس و سعید ذکایی جامعهشناس میزگردی برپا کرده است.
کاظمیپور درباره شکاف نسلی بین دهه 60 و 80 میگوید: آنچه امروز، در میان دهه 60 و 80 شاهد هستیم، تفاوت یا شکاف نسلی است که البته در گذشته هم وجود داشته است. به این معنی که فرزندان با والدین خود اختلاف سلیقه داشته باشند. البته این تفاوت هرچه که به گذشتهتر میرویم کمتر بوده است. در گذشته و در جامعه سنتی پسر و پدر در کنار هم کار میکردند و هیچ تفاوت قابل ملاحظهای بین آنها وجود نداشت اما امروزه، تنوع شغلی، اجتماعی و فرهنگی باعث بیشتر شدن شکاف نسلی در جوامع شهری شده است. به عقیده من، این شکاف تنها منحصر به دهه 80 و 60 نیست و حتی شاید در دهه 90 بیشتر و عمیقتر شود. بنابراین، فاصله سنی افراد برای درک همدیگر در حال کوتاهتر شدن است. در گذشته، افراد حتی با اختلاف سنی 25 سال، میتوانستند همدیگر را درک کنند اما امروز، این میزان به 5 سال رسیده است. یعنی در حال حاضر حتی برادر و خواهری که با هم 8 سال اختلاف سنی دارند، نیز نمیتوانند همصحبتهای خوبی برای هم باشند و تنها افرادی که اختلاف سنیشان تا 5 سال است، میتوانند با هم بهطور مسالمتآمیز گفتوگو کنند. البته این موضوع در تمام دنیا مطرح است و منحصر به ایران نمیشود.
عمر ازدواج سفید در ایران بین یک تا سه سال است
یک مردمشناس و محقق با استناد به پژوهشی که درباره «ازدواج سفید» روی ۲۱۳ زوج و به شکل میدانی انجام داده است، گفت: «عمر» ازدواج سفید در ایران بین یک تا سه سال است. «کامیل احمدی» مردمشناس، پژوهشگر و نویسنده در این باره میگوید: «صیغه محرمیت» یا «ازدواج موقت» نزدیکترین مدل به شیوه ازدواج سفید است که دارای مشروعیت شرعی است. نقاط مشابه این دو شیوه در موقتی بودن، وجود رابطه جنسی و تبعات حقوقی کم و کمهزینه بودن این دو روش ازدواج از لحاظ مهریه و جهیزیه است؛ با این حال این دو شیوه در بعد حقوقی و مشروعیت با یکدیگر متفاوت هستند؛ به طوری که در صورت تولد کودکی در شیوه ازدواج سفید، وضعیت وی نسبت به صیغه متفاوت است. رنگباختن کلیشههای جنسیتی، آزادی انتخاب بر بدن و روابط جنسی، سرد شدن نسبت به ازدواج رسمی، طرد اجتماعی و ترس از پیگرد قانونی پیامدهایی بودند که از سوی افراد مورد بررسی عنوان شده بودند. مهمترین دلیلی که این افراد در مورد روی آوردن به این ازدواج ذکر میکردند نیز عدم اعتقاد به ازدواج رسمی، آزادی انتخاب و حق بر بدن، عدم امنیت شغلی و درآمد کافی، آشنایی بیشتر و عدم اعتماد بوده است.
به بهانه درگذشت ایرانشناس فقید ایتالیایی
علیاصغر محمدخانی معاون فرهنگی شهر کتاب به بهانه درگذشت «اسکارچیا» ایرانشناس فقید ایتالیایی به ارائه گزارشی از زندگی علمی این شخصیت پرداخته است. او مینویسد: وی بر اساس مطالعاتش در تاریخ، عقاید و فرهنگ اسلامی در دانشگاه ناپل به تدریس اسلامشناسی پرداخت. اسکارچیا از سال ۱۹۶۸ به مدت ۱۷ سال تمام وقتش را به ایجاد و توسعه مؤسسه ایرانشناسی دانشگاه فوسکاری ونیز و تربیت استادان زبان فارسی در این دانشگاه گذراند. در اثر مساعی و پیگیریهای او امروزه علاوه بر زبان و ادبیات فارسی، دروس دیگری مانند زبان و ادبیات دری، تاریخ ایران اسلامی، زبانشناسی ایرانی، تاریخ هنر ایران و... در این مؤسسه تدریس میشود. وی مقالات فراوانی در باب تاریخ و فرهنگ ایران نوشت. اسکارچیا سالها ریاست مؤسسه زبانشناسی ایرانی و زبانشناسی باستانی اورال ـ آلتایی را عهدهدار بود و دو همایش مهم درباره ایلخانیان و ایران در دوره صفویه برگزار کرد. در یک ماه گذشته جهان ایرانشناسی سه استاد برجسته را از دست داد. جان روبرتو اسکارچیا از ایتالیا، جهانگیر دری از روسیه و لئونارد لویزن از انگلستان و امریکا. با رفتن ستونهای محکم ایرانشناسی، آینده ایرانشناسی در اروپا و امریکا به چه سویی خواهد رفت؟
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 338 تاريخ : پنجشنبه 25 مرداد 1397 ساعت: 6:05