پارادایم فرهنگی " بررسی از مرجع برخورد طبق کپی رایت تمدنی" از یک سو، جهان بررسی از مرجع اسلام طبق کپی رایت را با ویژگیهایی همچون عدم خردورزی و تساهل، بررسی از مرجع تقابل طبق کپی رایت جویی و خشونتگرایی، ایستایی و عقبماندگی فکری، بدبینی مطلق نسبت به جهان غرب و برخورد سلبی کامل با مدرنیته و مؤلفههای آن خصوصاً دموکراسی معرفی میکند. از سوی دیگر، جنبشهای اسلامی را به صورت یکدست رادیکال، خشونتطلب و ایدئولوژیک نشانهگذاری و توصیف میکند. نتیجه اینکه، جهان اسلام و جوامع اسلامی بهدلیل برخورداری از ویژگیهای فوق، بهطور ذاتی، دشمن هویت، فرهنگ و تمدن غرب شمرده شده، برخورد تمدنی بین اسلام و غرب گریزناپذیر انگاشته میشود. تئوریهایی نظیر "ناهمگونی تمدنها" از
ریمون آرون، جامعهشناس برجسته فرانسوی، "برخورد تمدنها" از
ساموئل هانتینگتون، نظریهپرداز امریکایی و همچنین، "برخورد فرهنگها" از
بررسی از مرجع برنارد طبق کپی رایت بررسی از مرجع لوئیس طبق کپی رایت زیرمجموعه این پارادایم قرار میگیرند. در ادامه، بهدلیل اهمیت نظریه اخیر و بهمناسبت درگذشت طراح آن،
برنارد لوئیس، دیدگاههای این اسلامشناس شهیر بریتانیایی به اختصار از نظر خواهد گذشت.
برنارد لوئیس؛ برخورد فرهنگها
لوئیس (1916-2018) نظریهپرداز علوم سیاسی، مورخ و شرقشناس یهودی بود که آثار معتبر متعددی در زمینه مطالعات اسلامی نگاشته است. از جمله تألیفات مهم او میتوان به: "برخورد فرهنگها: یهودیان، مسیحیان و مسلمانان در عصر اکتشاف" (1995)؛ "اسلام و غرب" (1993)؛ "زبان سیاسی اسلام" (1988)؛ "مشکل از کجا آغاز شد؟ تأثیر غرب و واکنش خاورمیانه" (2002)؛ "بحران اسلام" (2003)؛ "نخستین مسلمانان در اروپا" (1982)؛ "خاورمیانه: دوهزار سال تاریخ" (1995) و ... اشاره کرد. برخی پژوهشگران با ارجاع به مقاله مشهور لوئیس در مجله آتلانتیک با عنوان "ریشههای خشم مسلمانان" (1990)، وی را طراح اولیه و مبدع اصلی پارادایم برخورد تمدنی میدانند.
شرح عکس: تصویر روی جلد مجله آتلانتیک (سپتامبر 1990) که کاملاً همسو با محتوای مقاله لوئیس، بسیار تحریکآمیز و سوگیرانه انتخاب شده بود: «مرد ریشوی شریری با عمامه سفید که به پرچم امریکا خیره مانده است».
لوئیس در این مقاله، تعارض میان مسلمانان و غرب را ماحصل "دیدگاه کلاسیک اسلام" میخواند؛ فقه اسلامی جهان را به دو قطب مخالف یعنی دارالاسلام (سرزمین اسلام) و دارالحرب (سرزمین جنگ) تقسیم میکند. طبق این قطببندی، هر تمدنی خارج از قلمرو اسلام، صرفاً بهدلیل اینکه اسلامی نیست، "دشمن" محسوب میشود. نقلقولهای مستقیم از خود لوئیس در این رابطه جالب توجه است:
«وجه تمایز تمدن اسلام از دید مسلمانان، "دین حنیف" است. آنان، جهان متمدن را دارالاسلام میخوانند؛ دارالاسلام شامل تمام سرزمینهایی است که شریعت اسلام در آنها رایج و نوعی حکومت اسلامی حکمفرما باشد. این بلاد را دارالحرب از هر سو احاطه کرده است؛ دارالحرب محل سکونت و استقرار کفاری است که هنوز اسلام نیاوردهاند و حکومت مسلمین را گردن ننهادهاند». لوئیس همچنین اضافه میکند که «مسلمانان طی قرون متمادی، به این دیدگاه تاریخی عادت کردهاند که دینشان را بر حق و عرضه آن را به سایر ابنای بشر وظیفه مقدس خود پندارند». آنها تحقق امت اسلامی را تبلور خواست خداوند بر روی زمین میدانند و معتقدند: «میان دولت اسلامی و کفار همسایه به صورت دائمی و الزامی، وضعیت جنگی برقرار است؛ جنگی که فقط و فقط با پیروزی محتوم دین مبین اسلام بر کفر و ورود همه جهان به دارالاسلام پایان میپذیرد».
در خصوص دو ادعای مورد اشاره در کلام لوئیس به اجمال باید گفت که از منظر فقه اسلامی، میان دو منطقه دارالاسلام و دارالحرب، منطقهالفراغ وسیعی وجود دارد که همه حقطلبان منصف و آزاده بهرغم اعتقاد به یک دین خاص در آن جای میگیرند و اسلام هیچگاه آنها را برخلاف خواستشان وادار به عضویت قهری در یکی از دو منطقه مذکور نمیکند. و نکته دوم اینکه، از دید اسلام، دین حنیف متضمن همه اصول و مؤلفههای مشترک میان ادیان ابراهیمی (یهودیت، مسیحیت و اسلام) است.
آموزههای اسلامی؛ منشأ تقابل با غرب
لوئیس "وقوع برخورد بین اسلام و غرب" را حتمی و ناگزیر خوانده، بر این باور است که "پایان جنگ سرد"، تهدید اسلام برای غرب و اعتقاد به ضرورت ایجاد یک "دیگری تحتالشعاع" را در غرب پس از فروپاشی کمونیسم برجسته کرد و به این برداشت انجامید که اشاعه اسلام سیاسی، آغازگر یک جنگ سرد جدید است که "غرب دموکراتیک" را در مقابل "بنیادگرایی اسلامی" قرار میدهد. وی در موضعی مینویسد: «تاکنون، مهمترین و سازمانیافتهترین مخالفتها با نفوذ غرب در جهان، ماهیت اسلامی داشته است و مسلمانان همواره بیشتر نگران از دست رفتن ایمانشان بهوسیله کفار بودهاند تا اداره کشورشان بهدست بیگانگان. بهطورکلی، برخورد دیرینه غرب با جهان اسلام، از مراحل مختلف و پیدرپی - بیداری، مقاومت، برخورد و نفی- گذر کرده است». لوئیس با نگاهی بدبینانه، جو غالب بر روابط دو تمدن اسلام و غرب را توأم با "بیاعتمادی و دشمنی عمیق" توصیف میکند که طبعاً به اعتقاد او، نقش معارف و آموزههای اسلامی در بروز و استمرار این وضعیت بسیار پررنگ است.
از دید او، تاریخ اسلام بهعنوان یک دین با جنگ و بهطورخاص "جهاد" عجین شده است و پیشینه مقابله و برخورد اسلام و غرب به سه دوره زمانی تقسیم میشود: 1- جهاد اول که با ظهور اسلام، گسترش سریع آن و تحت سلطه درآوردن بخش مهمی از جهان مسیحیت، در همان سدههای اولیه، آغاز شد و با جنگهای طولانی صلیبی ادامه یافت. 2- جهاد دوم که به دوره امپراتوری بزرگ عثمانی و کشورگشایی ترکهای مسلمان باز میگردد و در نهایت 3- جهاد سوم که هماکنون در حال وقوع است. لوئیس جنگهایی که در کشورهای اسلامی از جمله عراق، افغانستان و بهویژه فلسطین در جریان است را [با چشمپوشی از تحمیلی بودن آنها، عمدتاً از سوی غرب]، تنشهایی دینی و مذهبی میخواند و معتقد است که این جنگها تنها در صورت نابودی اسلام، پایان مییابند و اگر در این راستا، اقدامی عملی صورت نگیرد، جهاد چهارم و عواقب هولناک آن اجتنابناپذیر خواهد بود.
گفتنی است که نظریه لوئیس، اگرچه در دهه 90 میلادی - بهدلیل اشکالات علمی متعدد- مورد بیتوجهی محافل آکادمیک قرار گرفت، در شروع هزاره سوم (سال 2000 به این سو) خصوصاً پس از واقعه 11 سپتامبر و در فضای احساسی متعاقب آن، به یک چارچوب مفهومی مرجع برای تحلیل وقایع پیچیدهای بدل شد که هیچ توجیه و توضیحی برایشان وجود نداشت. طی روزها و ماههای پس از یازدهم سپتامبر، نام لوئیس بیش از پیش بر سر زبانها افتاد و از او مرتباً در مصاحبههای تلویزیونی دعوت بهعمل میآمد؛ بهنحویکه مطبوعات به او لقب "ستاره رسانهای" داده بودند. لوئیس در مدتزمانی کوتاه، توانست مقالههای متعددی را به چاپ برساند و حتی کتاب جدیدش -که نقش مکمل و متمم مقاله مشهورش "ریشههای خشم مسلمانان" را داشت- منتشر نماید. چنین بود که به تدریج، این سنخ تحلیلهای سطحی و یکسویه رنگ علمی به خود گرفت و فراتر از سطوح ژورنالیستی به محیطهای آکادمیک نیز راه یافت.
نقد لوئیس
مهمترین اشکال موجود در نظریه لوئیس به این مسأله برمیگردد که هیچگونه تنوعی در رابطه با "اسلام" مورد بحث وی راه ندارد و فقط یک تفسیر و برداشت واحد و یکپارچه از آن میتوان داشت. او با رویکردی تعمیمگرایانه سعی دارد بیش از یکونیم میلیارد مسلمان جهان را به صورت یکدست و بدون استثنا با اوصافی منفی بهعنوان جماعتی "سرشار از خشم و غضب، بیخرد و غیرمنطقی، متعصب، متحجر، افراطی، خشونتطلب، تروریست و در یک کلام، بهمثابه تهدیدی برای امنیت غرب" معرفی کند.
همچنین نگاه کاملاً مغرضانه و سوگیرانه لوئیس نسبت به اسلام و مسلمانان در اظهارات و مواضع او آشکار و عیان است. برای نمونه، وی در تحلیل زمینههای روابط پر از خصومت غرب و اسلام، مسأله اصلی یعنی منازعه عربی- اسرائیلی را از قلم انداخته است و در عوض، پای مسائل مناقشهبرانگیز دیگری را به میان میکشد، از قبیل: «عدم توفیق خاورمیانه در فرایند جداسازی دین از سیاست (سکولاریسم)، ناسازگاری اسلام با مدرنیته و مردمسالاری، احساس حقارت از شکستهای پیاپی نظامی و مهمتر از همه، رنجش و آزردگی خاطر ناشی از یادآوری تمدن باشکوه ازدسترفته». وی پیشرفته بودن تمدن اسلامی در سدههای اولیه و عقبماندگی غرب در آن زمان را میپذیرد، ولی به نظر او، مسیر تاریخ در ادامه دستخوش تغییر گردید؛ ملل اروپایی به پیشرفتهای قابلتوجهی در علوم و فناوری دست یافتند و متقابلاً جوامع اسلامی به عصر رکود فکری، اقتصادی و سیاسی وارد شدند. این وضعیت به ایجاد احساس ضدیت با غرب و اسلامگرایی بهدلیل آمیزهای از «احساس حقارت، حسادت و ترس» منجر شد؛ بنابراین تحت هر شرایطی، اسلام و مسلمانان مقصر بروز تنش و تقابل هستند.
ادوارد سعید متفکر و منتقد فلسطینی در کتاب ارزنده خود، "شرقشناسی"، به بررسی انتقادی شخصیت و موقعیت علمی لوئیس و نحوه تعامل با اندیشههای او در غرب پرداخته، مینویسد: «لوئیس از موارد جالبی است که باید بهشکل ویژه مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد؛ چراکه مقام و منزلت وی در مسائل اسلام و غرب، موقعیت محقق فاضل و صاحبنظر مقتدری است که هرچه در این حوزه مینویسد، فوراً پذیرفته میشود؛ هرچند نوشته اخیر ایشان، چیزی بیش از یک نمونه متأخر از رسواییها و افتضاحات "تحقیقات بهاصطلاح علمی" در زمینه شرقشناسی نیست». مسلم است که برنارد لوئیس در خصومتورزی و دشمنی با اسلام و طرح اظهارات و دواعی عجیب و بیاساس در این ارتباط، هیچ حد و مرزی نمیشناسد. برای مثال، ادعای مضحک وی: «اسلام پدیدهای است غیرعقلانی و گلهوار که بر انبوه مسلمانان از طریق احساسات، غرایز و تفکرات بیمنطق حکومت میکند»؛ تنها نمونهای از این اظهارات است. به تعبیر سعید، اگر بر اساس نحوه تعامل لوئیس با اسلام، بخواهیم به دنبال قضاوتی آگاهانه (مبتنی بر وجدان)، منصفانه و روشن از ناحیه او باشیم، حتماً به نتیجه مشخصی دست نخواهیم یافت. وی ترجیح میدهد کار خود را بر مبنای حدس و پیشنهاد و دخول تدریجی مطلب در ذهن خواننده به انجام رساند.
در مجموع، پارادایم برخورد تمدنی که از سوی برنارد لوئیس در اوایل دهه 90 م. مطرح شد، طی 25 سال گذشته، چارچوب مفهومی اصلی تحلیل روابط دو تمدن بزرگ اسلام و غرب و نیز تعیینکننده نوع تعامل افکار عمومی، محافل سیاسی و حتی نخبگان و روشنفکران غربی با مسلمانان بوده است؛ این مسأله بهخصوص پس از حوادث 11 سپتامبر 2001، با توجه ویژه و توافق عمومی رسانههای جریان اصلی غرب روی داده است. بر این اساس، درک ریشهها، علل و عوامل اسلامهراسی معاصر و نیز راهکارهای مقابله با آن بدون بررسی، تحلیل و نقد دقیق پارادایم برخورد تمدنی میسر و ممکن نخواهد شد؛ این نظریه در دهههای اخیر، به شکل آشکار و پنهان و آگاهانه و ناآگاهانه همواره مبنای نظری و چارچوب مرجع فکری، برای اغلب اندیشمندان و تحلیلگران غربی بوده است؛ نظریه یادشده همچنین توجیهگر برخی اقدامات خصمانه مقامات سیاسی، ارباب رسانههای جمعی و عموم مردم غرب قرار گرفته است که با دواعی ساختگی، منازعات تمدنی غرب در دوره بعد از جنگ سرد را به نقشآفرینی فعال اسلام در عرصه جهانی و خطرات و تهدیدهای ناشی از آن مستند میسازند.
منابع:
امیریوحید، مجتبی. 1386. نظریه برخورد تمدنها: هانتینگتون و منتقدانش. چاپ هفتم. تهران: وزارت امور خارجه.
بیچرانلو، عبدالله. 1391. بازنمایی ایران و اسلام در هالیوود. تهران: پژوهشگاه فرهنگ، هنر و ارتباطات.
سردارنیا، خلیلالله. 1390. «بررسی و نقد دو پارادایم رقیب در تبیین اسلامگرایی». مطالعات خاورمیانه 18(4): 177-204.
سعید، ادوارد. 1382. شرقشناسی. ترجمه عبدالرحیم گواهی. چاپ سوم. تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
لوئیس، برنارد. 1381. خاورمیانه: دو هزار سال تاریخ از ظهور مسیحیت تا امروز. ترجمه حسن کامشاد. تهران: نی.
ناصریطاهری، عبدالله. 1388. «مبانی و ریشههای تاریخی اسلامهراسی غرب». مطالعات تاریخ اسلام 1(2): 122-136.
Abrahamian, Ervand. 2003. "The US Media, Huntington and September 11." Third World Quarterly 24(3): 529-544.
Ali, Yaser. 2012. "Shariah and Citizenship—How Islamophobia is Creating a Second-Class Citizenry in America." California Law Review 100(4): 1027-1068.
Stein, Arlene, and Zakia Salime. 2015. "Manufacturing Islamophobia." Journal of Communication Inquiry 39(4): 378-396.
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 373 تاريخ : چهارشنبه 30 آبان 1397 ساعت: 13:48