با مراجعه به آثار افراد مذکور و تحقیقاتی که پژوهشگران فعال در
زمینه مطالعات دینی در جهان عرب انجام دادهاند دریافتم این تفاوت
میان دو
اصطلاح مذکور حتی مورد توجه خود عرب زبانها نیز قرار نگرفته است. در ترجمههای فارسی آثار ارکون نیز به این تفاوت آنچنان که شایسته است توجه نشده و توضیحات گیج کنندهای در این
زمینه ارائه شده است که به نظر نگارنده این سطور ناشی از عدم آشنایی کافی برخی مترجمان با آثار نویسندگانی همچون ارکون است که اطلاع از منظومه فکری وی، مؤانست با نگاشتههای او را میطلبد. توضیح آن که برای هر دو
اصطلاح ذکر شده معادل فارسی
«تاریخمندی» به کار رفته است بدون آن که به تفاوتهای آنها اشاره شود.
به نظر میرسد برای یافتن این تفاوت باید به آثار عبدالله العروی و محمد ارکون مراجعه کرد زیرا این دو، پیشگامان به کار گیری اصطلاحات یاد شده در آثارشان هستند. (العروی اصطلاح «التاریخانیة» را در نوشتههای خود به کار گرفته است حال آن که ارکون معتقد است در بررسی متون دینی نیازمند به کار گیری روش «التاریخیة» هستیم که مرحلهای فراتر از «التاریخانیة» است.)
گرچه توضیح دقیق معنای تاریخمندی خود نیازمند مجال دیگری است اما به نظر میرسد ارکون به عنوان یکی از تربیت یافتگان مکتب تاریخی Annales که در مقابل تاریخ نگاران سنتی شکل گرفت و شیوه پوزیتیویستی آنان را در تاریخ نگاری به نقد گرفت، اصطلاح «التاریخیة» را جهت توجه دادن خوانندگان آثارش به تفاوت روش خود با تاریخ نگاران سنتی همچون مورخان جهان عرب و مستشرقان به کار برده است. این معنا از مصاحبه هاشم صالح با او که ترجمه فارسی آن در کتاب «از اجتهاد به نقد عقل اسلامی» (ترجمه مهدی خلجی) و پیش از آن در مجله کیان به چاپ رسیده نیز قابل برداشت است گرچه در ترجمه فارسی، اشارهای به این تفاوت نشده و تنها اصطلاح «تاریخمندی» به کار رفته است. مضاف بر آن ارکون در آثارش همواره این شیوه تاریخ نگاری خطی را مورد نقد قرار داده است. البته خود وی تصریح کرده است که این نقدها به معنای انکار «فیلولوژی» و نفی توجه به تسلسل تاریخی در بررسی پدیدهها نیست اما آنچه از منظر ارکون اشکال شیوه مستشرقان و تاریخ نگاران سنتی به شمار میرود آن است که در پوسته محصور شویم و به روح حاکم بر پدیدهها توجه نکنیم. به نظر نگارنده سطور خود ارکون، آنچه را ادعا کرده توانسته است در تحلیلهای خود نسبت به تاریخ فقه و کتاب «الرسالة» شافعی، ضمن پروژه «نقد عقل اسلامی» خود پیاده کند و از این جهت شیوهای جدید را در بررسی تاریخی عرصه کند. (در آینده بیشتر درباره نقدهای او بر الرسالة شافعی خواهم نوشت ان شاءالله)
از منظر ارکون اصطلاح «التاریخیة» (Historicite) به معنای آن است که عقل بشری و به صورت کلی، قضایا و پدیدهها را نمیتوان جدای از خاستگاه و شرایط تاریخی و اجتماعیشان بررسی کرد و در نتیجه انسان همواره تحت سیطره شرایط تاریخی قرار دارد. (البته این با مارکسیسم تاریخی که العروی نیزاز آن حمایت میکند متفاوت است؛ برای نمونه ن.ک: ارکون، تاریخیة الفکر العربی الاسلامی،23 و 74؛ همو، القرآن من التفسیر الموروث الی تحلیل الخطاب الدینی، ص 49)
اما وی اصطلاح «التاریخانیة» یا «التاریخویة»(Historicisme) را دالّ بر شیوهای میداند که در بررسی تاریخی پدیدهها تنها به نگرش فیلولوژیک، تاریخ نگاری خطی و رویداد نگاری صرف، بسنده میکند و از روابط حاکم بر آنچه در ورای اتفاقات و پدیدهها وجود دارد غافل میگردد. همچنین از منظر ارکون اشکال دیگر این روش آن است که روند تاریخ را در مسیری معین و از پیش مشخص شده محدود میکند حال آن که در روش پیشنهادی وی (التاریخیة) حرکت تاریخ، مسیر از پیش تعیین شدهای ندارد و برای آنچه در آینده اتفاق می افتد میتوان احتمالات گوناگونی را متصور بود. ارکون این منظور را اینگونه بیان میکند:
«یعنی مفهوم التاریخیة دراسة التغیر و التطور الذی یصیب البنی و المؤسسات و المفاهیم من خلال مرور الأزمان و تعاقب السنوات. و هو یختلف عن مفهوم «التاریخویة» المرتبط بالفلسفة الوضعیة و النظرة الفللوجیة آلتی سادت القرن التاسع عشر و اوائل هذا القرن، و الذی یعنی دراسة التاریخ و کأنه محکوم بفکرة التقدم المستمر فی اتجاه محدود و ثابت و معروف سلفا. هذا فی حین أن مفهوم التاریخیة لا یتنبأ بأی اتجاه مسبق لحرکة التاریخ و إنما یترک المستقبل مفتوحا لکل الإحتمالات.»(ارکون، تاریخیة الفکر العربی الإسلامی، ص 23)
اما به عنوان یک تفاوت عمده دیگر میتوان به نگرش هر یک از دو روش نسبت به ارکان تشکیل دهنده تاریخ اشاره کرد که «التاریخانیة» همانگونه که عبدالله العروی اشاره کرده است تنها حقایق و آنچه در خارج عینیت و تحقق یافته است و سندی تاریخی بر آن دلالت کند را جزو تاریخ میداند اما «التاریخیة» به اسطوره، توهمات، خرافات و... نیز توجه نشان میدهد و آنها را جزوی از اجزای تشکیل دهنده تاریخ میداند. عبدالله العروی در مواضع گوناگون کتاب خود با نام «العرب و الفکر التاریخی»(مانند ص 207-206) به این نکته اشاره کرده است.
محمد ارکون نیز خود به این تفاوت اشاره کرده است:
«ان تمییزنا بین التاریخانیة و التاریخیة یأخذ هنا اهمیة خاصة و نموذجیة: ذلک انه فی الحالة الاولی (حالة التاریخانیة) فإن الامر یتعلق بمنهج تکنیکی یکتفی بتسجیل الوقائع التاریخیة و ترتیبها فی خط زمنی متواصل تُقرَأ فیه البدایات و الاصول و التاثیرات و الاحداث من کل نوع و اما فی الحالة الثانیة فإننا نجدان الروح المغموسة فی التاریخ الماضی و الحاضر للجماعة تتسائل بالاضافة الی ما سبق عن معنی و دلالة القوی آلتی تضغط علیها و عن الوسائل آلتی تمکنها من السیطرة علی هذه القوی ان نتبصر التاریخیة و نفکّر فیها امر یعنی اعادة ادخال کل ما تمحوه التاریخانیة عادة او تتجنبه باحتقار ای کل الحماسات الجماعیة و الاحلام الممکنة و التطلعات غیر المشبعة و المبادرات المجهضة و الاسطورة المحرکة و الفورات الالفیة و قوی المخیلة ای باختصار کل القوی آلتی حرکها التاریخ و آلتی کانت العقلانیة الوضعیة قد تجاهلتها...»(ارکون، الفکر الاسلامی قراءة علمیة، ص 123)
از منظر ارکون این «عینیت» گرایی در تاریخی اندیشی و اهتمام به حقایق تاریخی صرفاً مادی در اثر تأثیر پذیری از فلسفه کانت به وجود آمده است. (ارکون، الفکر الاسلامی، قراءة علمیة، ص 139)
همین گرایش (بی اعتنایی به هر آنچه حقیقت نداشته باشد) در روش تاریخ نگاران سنتی نیز مشهود است. (برای نمونه ن.ک: مقدمه پرویز پیران بر فرنان برودل، سرمایه داری و حیات مادی 1400-1800، ترجمه بهزاد باشی، ص 13)
بنابر این به نظر میرسد ارکون همواره نسبت به تفاوتهای روش خود با تاریخ نگاران سنتی با گرایش پوزیتیویسم تاریخی توجه ویژه داشته و تلاش کرده است تا به این وسیله هم علم تاریخ و هم اندیشه دینی را از جزمی اندیشی برهاند و غفلت از همه این نکات موجب شده است که در بازگردان اصطلاحات مذکور به زبان فارسی و تحت عنوان «تاریخمندی»، تفاوت میان آنها یکسره نادیده گرفته شود.
مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی...
ما را در سایت مرکز اخبار فیلم ایران اسلامی دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : بازدید : 327 تاريخ : دوشنبه 12 فروردين 1398 ساعت: 23:34